روایتی از فتنه دهه ۷۰ در ایران؛
وقتی تئوریسینهای دولت اصلاحات دست به کودتا زدند
حادثه ۱۸ تیر از جمله حوادث اتفاقی و بدون برنامه نبود و از دو سال پیش از این حادثه اتفاقات مختلفی رخ داده بود که همگی نشان از وجود یک برنامه مشخص برای به هم ریختن دانشگاهها داشت.
یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ انقلاب اسلامی در 18 تیرماه 1378 رخ داد.
در این روز درگیریهایی در کوی دانشگاه تهران به وجود آمد و برخی از
دانشجویان در این درگیریها زخمی شدند. برای شناخت این حادثه مهم تاریخی
میتوان و باید ریشهها و اتفاقاتی را که منجر به این حادثه شد، مرور کنیم.
حادثه 18 تیر از جمله حوادث اتفاقی و بدون برنامه نبود و از دو سال پیش از
این حادثه، اتفاقات مختلفی رخ داده بود که همگی نشان از وجود یک برنامه
مشخص برای به هم ریختن دانشگاهها داشت. این حوادث که توسط اتاق فکری از
برخی اصلاحطلبان مدیریت و از طریق روزنامههای زنجیرهای در فضای رسانهای
هدایت میشد و در نهایت در صحنه عمل به اجرا درمیآمد. در ادامه به بیان
حوادثی که مقدمه 18 تیر شد و در شکلگیری این اتفاق بسیار اثرگذار بود
اشاره و در پایان حوادث مهم منتهی به روز 18 تیر را بیان خواهیم کرد.

1- قتلهای زنجیرهای
سعید حجاریان در گفتگو با روزنامه ایران در آذر 77، راهبرد اصلی جبهه دوم
خرداد را «فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی» عنوان میکند. وی
با بیان اینکه دوم خرداد سنگر و جبهه مردمسالارى را تا حدود زیادى در خاک
حریف به پیش برده است و در افق بالایى خط جبهه را ترسیم کرده است، میگوید:
«نخستین وظیفه ما مثل هر استراتژیست نظامى این است که با ایجاد سنگرهاى
مستحکم مانع تک و پیشروى حریف شویم و همچنین خطوط تدارکاتى، لجستیک و
مواصلاتى را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود.»
یکی از اولین سنگرهایی که برای فتح از سوی دوم خردادیها انتخاب میشود،
وزارت اطلاعات است و سعی میشود با پروژههای مختلف این وزارتخانه منفعل
شود.
در تاریخ 15/10/1377، وزارت اطلاعات با انتشار بیانیهای، قتلهای آذر ماه
را که در آن داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده به طرز
فجیعی به قتل رسیده بودند، به معدودی از عوامل خودسر این وزارت نسبت داد.
علوی تبار، از تئوریسینهای حزب مشارکت، در رابطه با اتهامزنی قتلها
اذعان میکند: «ما برای بخش عمدهای از این ادعاهایی که در مطبوعات نوشته
میشود، سند دادگاهپسند نداریم و قبول داریم که درست است، اما در هیچ
دادگاهی قادر به اثبات این مطلب نیستیم.»
وی در ادامه، هدف اصلی اتهامزنیها را کاربرد اهرم فشار در مقابل نظام
میداند: «ما در واقع، به عنوان یک اهرم فشار از آنها استفاده میکنیم و
الا اینها تحلیلی است و یا براساس اطلاعات شفاهی است و این حربهای است که
اگر از ما گرفته شود و یا به دادگاه کشیده شود، دیگر قادر به اثباتش
نیستیم.»

عزتالله سحابی، رئیس طیف ملی ـ مذهبی، در اولین اظهار نظر، انتساب قتلها
به جناحی را که وی «جناح انحصار» میخواند، غیرقابل انکار میداند و
میگوید: «نظریهپردازها، مبلغها، مجوز شرعی صادرکنها و فتوا بدهها، همه
در این جناح مقابل قرار دارند.»

تحلیل اولیه قتلها
حسینیان در ابتدای مصاحبهاش با روزنامه کیهان که در روز 22 دی ماه 1377
منتشر شد، درباره جهتگیری فکری عناصر دستگیر شده گفت: نیروهایی که مرتکب
چنین قتلهایی شدند، از لحاظ سیاسی از طرفداران جناح چپ استحاله شده و از
هواداران جدی آقای خاتمی بودند.
وی در ادامه از راز بزرگی نیز پرده برداشت و بیان داشت: افراد دستگیر شده
در صحبتهای اولیه خود گفتهاند چون هماهنگی بین نیروهای ضدانقلاب و ضد دین
را با جبهه دوم خرداد خطری برای انقلاب تشخیص دادند، دست به این اعمال
زدند تا همبستگی جبهه حاکم و ضدانقلاب را که زیر نام آقای خاتمی لانه
کردهاند، متلاشی سازند.
رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی تحلیل دوم از قتلهای زنجیرهای را این
گونه بیان میکند: شاخهای از جناح چپ اخیراً به طور علنی اعلام کردند که
میخواهند کانونهای قدرت نظام را سنگر به سنگر فتح کنند و ممکن است اینها
برای اشغال وزارت اطلاعات توطئهای طراحی کرده باشند. مدتی است نیروهای چپ
فرصتطلب در حال تدوین سناریویی برای در دست گرفتن وزارت اطلاعات هستند.
اینها از همان اول تحلیل میکردند، چون وزیر اطلاعات آدم سادهای است لذا
با استفاده از او میتوان تمام نیروهای چپ فرصتطلب را حاکم کرده و نیروهای
مذهبی و مخلص وزارت اطلاعات را قلع و قمع کرد و در این راه چند معاون و
مسئول را به آقای درینجف آبادی تحمیل کردند، اما وزیر اطلاعات تعادل را
حفظ کرده و زیر بار درخواستهای اضافی آنها نرفت. درست زمانی کهاین افراد
چپگرا خود را شکست خورده یافتند، خبرهایی میرسید مبنی بر این که این
افراد در حال طرحریزی یک سناریو جهت حذف وزیر اطلاعات هستند؛ لذا، احتمال
زیادی وجود دارد که با این دیدگاه انحرافی و قدرت طلبانه، آنها فریب خورده
و به آلت دست برای توطئههای اخیر تبدیل شده باشند.

نظر مقام معظم رهبری درباره قتلهای زنجیرهای
این قتلها و حملات به جایی رسید که رهبر معظم انقلاب در تاریخ 18 دی
1377 به سخنرانی در مورد این قضیه پرداخت و فرمودند: «من نمیتوانم باور و
قبول کنم که این قتلهایی که اتّفاق افتاد، بدون یک سناریوی خارجی باشد؛
چنین چیزی ممکن نیست. این قتلها به ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود،
به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم
حالا فرض کنید که متعصّب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از
وزارت اطلاعات که اهل تحلیلاند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی
بزنند.»
ایشان در ادامه میفرمایند: «اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد
اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل
دشمنکُشی است، دشمنان خودش را میکُشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟!
مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد
از پدید آمدن این فتنههای سال 60 دشمن ما شد؛ اما دشمن بیخطر و بیضرر.»
تعیین هیأت بررسی از سوی رئیس جمهور وقت
محمد خاتمی هم در قتلهای زنجیرهای پس از چند سخنرانی آتشین، گروهی سه
نفره را مأمور پیگیری ماجرا کرد. علی ربیعی، مشاور امنیتی خاتمی، علی
یونسی، رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح و ناصر سرمدی، معاون وقت امنیت
داخلی وزارت اطلاعات، اعضای این کمیته سه نفره بودند که گفته میشود، سعید
حجاریان آنها را به محمد خاتمی پیشنهاد کرده بود.


علی ربیعی بعدها در تنها مصاحبهاش درباره قتلهای زنجیرهای درباره
چگونگی دستگیری متهمان میگوید: ما به افراد عمده این گروه یعنی عالیخانی و
اسلامی، بدون تردید شک داشتیم و حدس قوی میزدیم که قتلها کار آنها است.
لذا یک برنامهای در جلسهای ریخته شد که من یقین داشتم که به گوش اسلامی
میرسد. در آن جلسه گفتیم که قرار است در چند روز آینده این افراد دستگیر
شوند و اتفاقاً با آقای یونسی نیز هم نظر بودیم. بحث بازداشت، به ضعیفترین
حلقه این گروه، فشار وارد کرد و به نظر من موسوی حلقه ضعیف آنها بود.
اینها میخواستند مسئله را سریعتر بگویند که بله این کار را که کردیم
تشکیلاتی بود و این، آنها را شکست.
حجت الاسلام نیازی و حسینیان درباره قتلها چه میگویند؟
این پرونده از اواخر دیماه 1377، بالاخره به سازمان قضایی نیروهای مسلح
که ریاست آن را محمد نیازی بر عهده داشت، واگذار شد. او نیز در اولین
گفتوگوی خود خبر داد که در این پرونده تنها به چهار فقره قتلِ مربوط به
داریوش فروهر و همسرش، محمدمختاری و محمدجعفرپوینده رسیدگی خواهد شد. محمد
نیازی دادستان نظامی تهران که چند روز بعد به ریاست سازمان قضایی نیروهای
مسلح برگزیده شد، در همان گفتوگوی مطبوعاتی خود تأکید کرد: تاکنون هیچ یک
از متهمان ادعا نکردهاند که برای ارتکاب این قتلها مجوز و حکم شرعی
داشتهاند و در این زمینه هیچ حکم شرعی و قضایی صادر نشده است، چرا که در
حکومت اسلامی که اسلام حاکمیت دارد و ولی فقیه مبسوط الید است، هیچکس
نمیتواند حکمی خارج از سیستم قضایی و شرع و قانون صادر کند.

حسینیان در تحلیل این واقعه میگوید: قبل از شروع قتلها بهدست مصطفی
موسوی، وی طی ملاقاتی با رئیسجمهور وقت، از قتلهای قریبالوقوعی خبر داد و
آن را سناریویی برای سقوط دولت خاتمی دانست، اما پس از چندی که ماجرای
قتلها به اوج رسید، موسوی دوباره به دفتر خاتمی رفت و اعتراف کرد که
قتلها را خود او انجام داده است. حسینیان تأکید میکند: در این ماجرا،
مدتی قبل از اینکه این قتلها شروع بشود، آقای موسوی خدمت آقای خاتمی
میرسد، ناگفته نماند که برای معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهوری، آقای
موسوی پیشنهاد شده بود به آقای دری که ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود،
اما به ادله مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان جانشین معاون امنیت منصوب
شد. قبل از اینکه این قتلها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیسجمهوری
میرسد و مطلبی را اعلام میکند و میگوید که در وزارت اطلاعات، سناریویی
در حال تدوین است و میخواهند عدهای را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت
شما بشود. هنوز از قتلها خبری هم نبود و حتی با یکی از مشاورین ریاست
جمهوری هم تماس تلفنی گرفته و این جریان را گفته که خوشبختانه نوارش موجود
است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتی قتلها شروع شد. در قتلها وقتی که
فروهر و خانمش کشته شدند، رئیسجمهور موضعگیری کرد، مسئولان دیگری
موضعگیری کردند، خصوصاً ریاست جمهوری موضع تندی گرفت و هیأت هم از آن زمان
شروع به کار کرد. بلافاصله بعدش قتلهای دیگری هم به وقوع پیوست که از
همان اول این ماجرا را مشکوک میکرد که چرا واقعاً چنین اتفاقی دارد پشت سر
هم به وجود میآید. بعد از اینکه ماجرای قتلها به اوج خود رسید، خود
آقای موسوی رفت به دفتر رئیسجمهوری و گفت که این قتلها توسط من انجام شده
و کشفی هم اصلاً در کار نبود. خود ایشان رفتند و گفتند. حتی دو سه روز
ایشان را تحویل نمیگرفتند و میگفتند دروغ است، مگر میشود آقای موسوی دوم
خردادی طرفدار جبهه دوم خرداد چنین کاری را مرتکب شده باشد؟ نمیپذیرفتند
و میگفتند باز این یک سناریو است تا بالاخره آنقدر اصرار کرد که
پذیرفتند.»
سوابق مصطفی کاظمی معروف به موسوی
روح الله حسینیان اضافه میکند: «موسوی بچه استان فارس است. از همان زمانی
که اطلاعات در سپاه تشکیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم
بود که با دستگاه آقای منتظری، سید هادی و مهدی هاشمی در ارتباط است. بعد
از این که وزارت اطلاعات تشکیل شد و اداره کل اطلاعات هم در استان فارس
تشکیل شد، وی به عنوان مسئول اداره کل اطلاعات فارس انتخاب شد که درگیری
درونی از همان جا در استان فارس هم شروع شد. موسوی معروف بود در همان زمان
از بچههای چپ استان فارس هست و به اصطلاح جزو بچههای مسجد «آتشیها» بود.
درگیری بین وی و امامجمعه شیراز به اوج خود رسید که ناچار شدند موسوی را
از شیراز به تهران منتقل کنند و در وزارت هم که بود، معروف بود به
چپگرایی. در جریان انتخابات بهشدت از جناب آقای خاتمی حمایت میکرد و این
حمایت هم به قدری افراطی شده بود که حتی طرفداران خود آقای خاتمی هم
ناراحت میشدند. بعدها مشخص شد که مصطفی کاظمی از دوستان نزدیک منتجبنیا
نماینده شیراز در مجلس سوم و مشاور محمد خاتمی بوده است و از این طریق با
خاتمی ارتباط داشته است. کاظمی در اعترافاتش گفته بود که منتجبنیا در
جریان قتلها قرار داشته است.»

حجتالاسلام درینجفآبادی وزیر اسبق اطلاعات، از روابط نزدیک خاتمی با
مصطفی موسوی بدینگونه پرده برمیدارد: در یک جلسهای که مسئولان وزارت با
آقای خاتمی داشتند، آقای موسوی را به ایشان معرفی کردم. آقای خاتمی سریع
گفتند: من ایشان را میشناسم و از دوستان ماست و ایشان نیاز به معرفی
ندارد.
2- پروژه زمستان 77
پروژه دیگری که در سال 77 اتفاق افتاد و در آن ردپای عوامل اطلاعاتی و
رسانهای دوم خردادی به خوبی دیده میشود، معروف به «پروژه زمستان 77» یا
«پروژه حجت الاسلام پروازی» است. روح الله حسینیان در جمع طلاب مدرسه علمیه
شهیدین قم پیرامون پروژه زمستان 77 در سخنانی میگوید: «آقای پروازی یک
طلبهای است که با بچههای انصار حزب الله همکاری میکرد. بعدا درگیر و
منشعب شد و شروع کرد علیه آنها فعالیت کردن و حرف زدن. از این موقعیت
گلآلود سعید حجاریان، محسن امین زاده و محسن آرمین این سه نفر و یک نفر
دیگر هم، افشاری نامی که من نمیشناسم [استفاده کردند و ] میآیند این طلبه
بنده خدا را میبرند و تحریکش می کنند و میگویند بیا و بگو که اولا انصار
حزب الله تا به حال چه کارهایی خشونتآمیزی انجام داده، و ثانیا بیا و بگو
اینها دستور رهبری بوده است.



شروع میکند و یک لیستی از کارهایی را که حزب الله کردهاند، کجا
سینما آتش زدهاند، کجا چه کار کردهاند، میگوید که مثلاً دهنمکی
میگفت که ما از آقا اجازه گرفتهایم، فلانی گفته که ما اجازه
گرفتهایم. آقای سعید حجاریان شخصیت خیلی بالایی هستند، بالاخره مشاور
رئیس جمهور بود آن زمان، مشاور رئیس جمهوری مینشیند این نوار را پیاده
میکند و این میگویندهایش و فلانی میگوید را حذف میکنند و همه این
عوامل به قول خودشان خشونت آمیز را میگویند ما به دستور رهبری انجام
دادیم و جزوهای چاپ میکند، و برای من هم فرستادند به نام «سخنرانی
حجتالاسلام پروازی در جمع رزمندگان بسیج» و پخش کردند و از آن طرف، خودم
بازجویی آقای پروازی را نگاه کردم، آقای پروازی میگوید که من رفتم اعتراض
کردم به آقای حجاریان، که آقا اولاً بنا نبود شما چنین چیزی را منتشر
بکنید، بعد هم چرا صحبتهای مرا تحریف کردید، آمدید بعضی قسمتش را حذف
کردید. میگویند خب حالا یک تکذیبیه بده، ما میگذاریم در خبرگزاری
جمهوری اسلامی و سر بنده خدا کلاه میگذارند و یک چیزی مینویسد. دوباره
بهش برمیگرداند و میگوید اینجایش را حذف کن، آن را حذف میکند و سه
چهار دفعه همین طور میآورند و میبرندش و سرکارش میگذارند و آخر کار
بهش میگویند که قرار است حزب الله تو را به قتل برساند و دادگاه ویژه
روحانیت هم میخواهد دستگیرت کند، بیا فرار کن و ما در آلمان برای تو جا
درست کردهایم و کارهایش را هم کردهایم که بروی پناهنده بشوی. تا تبریز
هم آقای پروازی را بردند و شایع شد همان موقع که یک روحانی به آلمان
پناهنده شده، هنوز پناهنده نشده، اینها آنقدر حماقت کردند که این را شایعه
کردند که یک روحانی پناهنده شده. خب ما هم حساس بودیم و مدام سؤال
میکردیم، کی است؟ فقط میگفتند یک روحانی است که به آلمان پناهنده شده و
قرار است که چند روز دیگر با رادیو کلن یک مصاحبه داشته باشد. این طلبه
بیچاره بالاخره آدم متدینی بوده، بچه اهل جبهه بوده، آنجا عقل و دینش مانع
میشود و میگوید حالا این چه کاری است، حالا اینجا من کار خلافی کردم،
بروم کار خلافتری هم علیه جمهوری اسلامی بکنم که چی، برمیگردد و مستقیما
خودش را به دادگاه ویژه روحانیت معرفی میکند و ماجرا را تعریف میکند و
... خدمت آقا رسید و گریه کرد و عذرخواهی کرد و گفت ماجرا را. آقا هم سفارش
کرده بود که حالا اشتباهی هم کرده، شما هم در دادگاه ویژه کاری به او
نداشته باشید.

حجت الاسلام پروازی در دوران جوانی
3- پروژه کیانوش مظفری
کیانوش مظفری- یکی از اعضای انصار حزب الله در اوایل دهه هفتاد- در ابتدا
توسط دو عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر ایزوله میگردد. آنها القائات
مورد نظرشان، مبنی بر انتصابات خشونت به افراد حزباللهی، نهادهای
انقلابی و ارکان نظام دینی را از زبان وی و بهصورت مخفیانه ضبط کرده، در
15 دی ماه 77 در روزنامه صبح امروز به چاپ میرسانند.
طراحان این پروژه با این بهانه که پس از انتشار این مطالب تو را خواهند
کشت، کیانوش مظفری را به وزارت کشور برده، به او تضمینهای لازم را
میدهند. کیانوش مظفری بعدها عنوان کرد که در این مدت با «بهزادیان»، معاون
وقت وزیر کشور، «عبدالله رمضانزاده»، «اکبر گنجی»، «عباس عبدی» و «رضا
تهرانی»، سردبیر روزنامه صبح امروز، دیدار داشته است.



این پایان ماجرا نبود؛ در ماجرای کوی دانشگاه، فرد ناشناسی به کیانوش
مظفری تیراندازی میکند تا روزنامههای زنجیرهای بتوانند با توجه به
آدرس القایی و زمینهسازی فوقالذکر در افکار عمومی، فتنه کوی دانشگاه را
به نهادهای انقلابی و ارکان نظام منتسب نمایند.
سید نظامالدین موسوی، یکی از مسئولین وقت بسیج دانشگاه تهران، میگوید:
این فرد یکی از شبهای حادثه به کوی دانشگاه میآید و آنجا زخمی میشود،
اگر این فرد کشته میشد و با توجه به این قصه قبل یک پروژه کشتهسازی شروع
میشد که نیروهای لباس شخصی و حزباللهی این را کشتهاند.
4- پروژه کوی دانشگاه
مجلس پنجم که در آن زمان، سال چهارم و آخر خود را سپری میکرد، نمایندگان
این مجلس در آن سال، تصمیم گرفتند وارد صحنه شوند تا فضای بی بندوباری
مطبوعات را تغییر دهند. به همین منظور مجلس اوایل سال 78 لایحه اصلاح
قانون مطبوعات را در دستور کار قرار داد. یکبار در اسفند 64، کلیات تغییر
قانون مطبوعات (مصوب سال 1358) در مجلس دوم تصویب شده بود. ولی از همان
زمان نیز این لایحه مخالفانی داشت و حتی در سالهای بعد هم اعتراضاتی مبنی
بر وجود نقاط مبهم در این قانون شده بود. بهدلیل همین ابهامها در حوزه
عمل، در سال 74 در حالیکه هنوز دوران 2 خرداد شروع نشده بود، زمزمههای
طرح اصلاح قانون مطبوعات شروع شده بود.
هنگامی که کلیات طرح در دستور کار مجلس قرار گرفت، تنها چند روز کافی
بود تا حملههای هماهنگ نشریههای اصلاحطلب به طرح مجلس، آغاز شود. این در
حالی بود که این اصلاحیه که در 4 بند تصویب شده بود، حاوی اصولی منطقی و
عقلانی بود. در حقیقت حداقلهایی بود که هر عقل سلیمی آن را جایز میشمارد.
ممنوعیت فعالیت مطبوعات برای بیگانگان، جاسوسان، سردمداران رژیم طاغوت
و...، منع شدن مطبوعات برای دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه، مقابله با
افراد دولتی و غیردولتی که مطبوعات را تحت فشار قرار میدهند و التزام
عملی مدیران مسئول و صاحبان امتیاز نشریهها به قانون اساسی جمهوری اسلامی،
مواردی بود که در مجلس تصویب شد.
نشریههای زنجیرهای، آتش خود را سمت مجلس گرفتند. اولین تیر را مجمع
روحانیون مبارز با صدور اطلاعیهای در روزنامه دولتی ایران زد: «این طرح
سایه استبداد را بر فضای مطبوعات کشور میگستراند»
«سلام» بر کودتا
در قضیه کوی دانشگاه و بر اساس تئوری فتح سنگر به سنگر، هدف اصلی از
کارانداختن نیروی انتظامی از طریق فعالیت در دانشگاه بود و چگونگی اجرای
طرح، نیازمند دقت فراوانی بود. کلید این آشوب در دستان مدیرمسئول روزنامه
سلام بود. این آشوب براساس سندی که 15 تیر 78 بر پیشانی روزنامه سلام نشست،
راه خود را یافت. پیوند ماجرای قتلها و وزارت اطلاعات به طرح مجلس،
براساس سندی شکل گرفت که از وزارت اطلاعات به سرقت رفته بود، در حقیقت
نامهای بود که در جلسههای مشاوران خطاب به وزیر نوشته شده بود و محتوایی
فرهنگی مربوط به رصد کلی فضای کشور داشت.
سید نظامالدین موسوی در این باره میگوید: آنچه که در طرح منسوب به سعید
امامی وجود داشت با آنچه که در مجلس مطرح شده بود کاملاً تفاوت داشت. سعید
امامی در پرونده قتلهای زنجیرهای متهم بود و در زندان خودکشی کرد،
اصلاحطلبان در این رابطه فضایی را بوجود آورده بودند که وقتی میخواستند
کسی را خراب کنند، برچسب سعید امامی به وی میزدند.
طرح سعید امامی اصلا مانند طرح مجلس نبود و یک طرح داخلی برای ساماندهی
مطبوعات بود. از اینکه مطبوعات مانند پزشکان و مهندسان یک نظام صنفی خاص
داشته باشند. آن موقع سعید امامی در مقام مشاور وزیر اطلاعات، مطلبی را
نوشته بود و آن هم داخلی، اما روزنامه سلام در یک حرکت خباثتآمیز برای
اینکه طرح مجلس را خراب کند، این نامه را منتشر کرد و چنین عنوان کرد که
طرح مجلس همان طرح سعید امامی است.
روزنامه سلام علاوه بر اینکه سندی محرمانه را افشا کرد، آن را تحریف نیز
کرده بود. بنابراین بر اساس قانون باید توقیف میشد. این اتفاق یک روز بعد
رخ داد و وزارت اطلاعات نیز شکایتی علیه مدیرمسئول به جرم افشای اسرار نظام
تنظیم کرد. علی یونسی وزیراطلاعات دولت اصلاحات، در مصاحبهای گفت: کاری
که روزنامه سلام کرد، سرقتی بود که فقط استفاده جناحی و سیاسی داشت.
ساعت 10 شب 16تیر حکم توقیف سلام صادر شد. یعنی درست زمانیکه روزنامههای
صبح فردا یا بسته شده بودند یا در حال بسته شدن بودند. اما تیترهای فردا
صبح زنجیرهایها و تحلیلهای فراوانشان مبنی بر توقیف روزنامه سلام، طوری
بود که گویا توقیف روزنامه را پیشبینی میکردند.

_ زمان، حامل حوادث خشونتبار است
_ نظام باید هزینههای سنگینی بپردازد
_ محدودیت مطبوعات، خشم مردم را شعلهور خواهد کرد
_ دانشجویان ساکت نخواهند نشست

در این میان تحریک دانشجویان، بیش از همه مورد توجه این جریان قرار گرفت.
تلاش زیادی صورت گرفت که از راههای مختلف، اعتراض از پیشانی روزنامهها به
صحن دانشگاه کشیده شود.
حوادث شب 18 تیر چگونه شروع شد؟
برنامهای که پیشبینی شده بود، شب 17تیر در محوطه کوی دانشگاه تهران توسط
دفتر تحکیم وحدت کلید خورد. نصب اعلامیهای در محوطه کوی و دعوت دانشجویان
برای حضور در تجمع اعتراضی به توقیف سلام.
سیدنظام موسوی میگوید: «فردی که این اعلامیه را پخش میکرد، شفیعی نام
داشت که اصلا دانشجو نبود و کارمند جهاد دانشگاهی کوی بود. جالب اینکه
تاجزاده، همین فرد را بهعنوان دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب در وزارت
کشور منصوب کرد.»

عامل تحریک دعوت دانشجویان، در شعارهایی که سر داده میشود، شنیده میشود.
شعارهایی که حاکی از تهدید آزادی و اختناق است. دانشجویان از آنچه پشت
پرده این جریان میگذرد، بیخبر هستند. پشت پردهای که آنان را تنها
پیادهنظامی میدانند برای مقصود خود. آرام آرام شعارها علیه نظام و
رهبری هدایت میشود. با توجه به روزهای فرجه امتحانات و حضور کم دانشجویان
در کوی، نیاز به حضور عوامل غیردانشجو و هدایت معترضان به بیرون از محوطه
خوابگاه احساس میشود. جمعیت حدود ساعت 9 شب 18 تیر از محوطه کوی دانشگاه
خارج و وارد خیابان کارگر میشود. با تبدیل اعتراض به آشوب و تخریب و سلب
امنیت از مردم منطقه، نیروی انتظامی وارد صحنه میشود و از دانشجویان
میخواهد به کوی برگردند. جمعیت به داخل کوی برمیگردد ولی همچنان 20 ـ 30
نفر میمانند و خیابان را میبندند. ارادهای که علاقهمند به درگیر کردن
نیروهای انتظامی با آشوبگران است، کاملا حس میشود. گروگانگیری یک سرباز
وظیفه ناجا توسط دانشجویان و ضرب و شتم وی، فضا را بهشدت متشنج میکند.
سرباز از دست دانشجویان می گریزد، ولی کلاه او را به حالت تمسخر به هوا
پرتاب میکنند.

شب از نیمه میگذرد که شعارهای دانشجویان تندتر میشود و روشن کردن آتش
در خیابان و تخریب اموال عمومی شدت میگیرد. پلیس با بلندگو باز از
دانشجویان میخواهد به کوی برگردند و در غیر اینصورت برخورد خواهد کرد.
همین اتفاق هم میافتد. نیروی انتظامی وارد محوطه کوی میشود و درگیری
شدیدی که بین معترضان و نیروی انتظامی رخ میدهد، منجر به اتفاق های تلخی
میشود.
شعارها در آن شب ارتباطی با روزنامه سلام و قانون مطبوعات ندارد. جمعیت
معترض، اصل نظام را هدف گرفتهاند. همزمان با ادامه درگیریها تا نیمهشب،
عدهای وارد کوی میشوند و اقدام به تخریب خوابگاهها و ضرب و شتم
دانشجویان میکنند. اقدامی که نهتنها هیچ توجیهی ندارد، بلکه بهشدت مشکوک
است. طبق اظهار برخی از دانشجویان حاضر در واقعه، افرادی که وارد کوی
شدند، اصلا دانشجو نبودند و هرکسی را هم مورد ضرب و شتم قرار میدادند. حتی
گفته شد یکی از کسانیکه آن شب کتک خورد، قائممقام بسیج دانشکده
تربیتبدنی بود. آنچه مسلم است حجم آشوب و تخریب بهقدری زیاد است که
نمیتوان آن را به حضور یکساعته نیروی انتظامی در کوی نسبت داد.

در این میان اظهارنظرهای بعضا تحریکآمیز برخی مسئولان مانند تاجزاده و
سلیمانی معاون دانشجویی وزیر علوم، در ملتهب کردن اوضاع و تحریک دانشجویان
علیه نظام، بسیار تاثیرگذار است. مصطفی معین وزیر علوم نیز در اقدامی مشکوک
و تأملبرانگیز، استعفای خود از وزارت را اعلام میکند که در آن شرایط،
هیچ تاثیری غیر از ملتهب کردن اوضاع ندارد.
شب 19 تیر، وزارت اطلاعات شکایت خود را از روزنامه سلام پس میگیرد.
روابط عمومی وزارت اطلاعات در بیانیهای رعایت بیطرفی و استقلال، حفظ
آرامش و پرهیز از هرگونه تنش و تقویت سیاستهای دولت خدمتگذار درباره
توسعه سیاسی و آزادیهای قانونی مطبوعات را بهعنوان دلیلهای انصراف از
شکایت ذکر میکند. همان شب جلسهای در دفتر تحکیم وحدت با حضور سعید
حجاریان و اصغرزاده شکل میگیرد. اعلام یک هفته عزای عمومی و درخواست
تعطیلی دانشگاهها، از تصمیمهای مهمی است که در این جلسه گرفته میشود.
شامگاه 19 تیر، در خیابانهای اطراف کوی، حوادث تلخی میگذرد. در حالی که
تقریبا جریان به طور کامل از اختیار دانشجویان خارج شده است، تخریب اموال
عمومی، آتش زدن اتومبیلها، حمله به مسجدها و آزار رساندن به اقشار مذهبی و
هرکسی که ظاهری مذهبی دارد و حتی تعرض به بانوان محجبه، از جمله حوادثی
است که تلخی این حوادث را بیش از پیش میکند.
تمام این حوادث فقط یک کشته داشت؛ افسر وظیفهای بود که بهصورت مهمان در
خوابگاه حضور داشت. عزت ابراهیمنژاد که مهمان کوی بود، 19 تیر و با اسلحه
کمری کشته می شود. هرچند هیچ نهاد رسمی مرگ او را تایید نکرد.

روز 20 تیر با گسترش آشوب در شهر و خیابانهای اطراف کوی میگذرد. در همین
روز خاتمی با استعفای معین مخالفت میکند. آشوبگران با حضور در مقابل
وزارت کشور، درِ این وزارتخانه را کنده و به سمت میدان فاطمی تظاهرات
کردند. علاوه بر حضور اعضای نهضت آزادی و فایزه هاشمی در کوی، اعلامیهای
در حمایت از معترضان از سوی آیتالله منتظری صادر و بین دانشجویان پخش
میشود.

عزت ابراهیم نژاد
*حضور مردم و پایان غائله
21 تیر، اقشار مختلف مردم ودانشجویان با رهبر معظم انقلاب دیدار میکنند.
ایشان از همان ابتدای سخنانشان به حادثه کوی اشاره میکنند: «مطلبی که
از نظر من مهمتر از همه است و ذهن مرا مشغول کرده، حمله به خوابگاه
جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ قلب مرا جریحهدارکرد. حادثه
غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن یک جمعی
بهویژه در شب یا هنگام نماز جماعت، بههیچ وجه در نظام اسلامی قابل قبول
نیست. هرکسی بوده فرقی نمیکند چه در لباس نیروی انتظامی چه در غیر آن. حرف
من به دانشجویان این است که مراقب باشید و دستهای پنهان را ببینید.»
تجمعی که قرار بود 23 تیر در دانشگاه تهران برگزار شود، تبدیل به
راهپیمایی عظیم مردمی در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف دانشگاه شد. از
میدان ولیعصر(عج) تا دانشگاه در سمت شمال و شرق و از میدان فردوسی در
سرتاسر خیابان انقلاب بهسمت دانشگاه، مملو از جمعیت مردمی شد. جمعیت مقابل
دانشگاه به حدی شد که امکان ورود به دانشگاه امکانپذیر نبود. مراسم با
سخنرانی علیرضا زاکانی مسوول بسیج دانشجویی و قرائت بیانیه پایانی توسط
دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، حسن روحانی، برگزار شد.
*نتیجهگیری
آنچه ذکر شد حوادثی بود که مقدمهساز و اثرگذار در اتفاقات کوی دانشگاه 78
بود. این حوادث از سالها قبل و در قالب تئوری «فتح سنگر به سنگر» طراحی
شده بود و طی یک برنامه مشخص در حال اجرا بود. طی دو سالی که از روی کار
آمدن دولت دوم خرداد تا 18 تیر سپری شد، در ابتدا وزارت اطلاعات، سپس نیروی
انتظامی و در گامهای بعدی سپاه و صدا و سیما هدف طراحان عملیات روانی دوم
خردادی بودند که تا قبل از 18 تیر، فقط علیه وزارت اطلاعات و نیروی
انتظامی فعالیتهایی انجام شد. این فعالیتها به کمک رسانههای زنجیرهای
دوم خرداد انجام میگرفت و همانگونه که درباره 18 تیر بیان شد، رسانهها
در دامن زدن به این قضایا نقش بسیار مؤثری داشتند.
منبع : خبرگزاری تسنیم
- ۹۴/۰۴/۱۸