اللهم عجل لولیک الفرج

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: وَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برترین عبادت انتظار فرج است.

اللهم عجل لولیک الفرج

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: وَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برترین عبادت انتظار فرج است.

اللهم عجل لولیک الفرج

خدایا ما را موثر در ظهور امام زمان عج قرار بده
(آمین یا رب العالمین)


از بهر دیدن تو گیرد دلم بهانه

بر هر دری زنم تا یابم ز تو نشانه

در جستجویت ای گل آواره گشته ام من

گو در کدام گلستان کردی تو آشیانه

ای آشنای دردم بنگر تو روی زردم

منما ز خویش تردم ای در کرم یگانه

بنگر که از فراقت،از درد اشتیاقت

دیگر نمانده طاقت ای منجی زمانه

ای مژده رهایی مردم من از جدایی

کی چهره می نمایی زان ملک بی نشانه

۲۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Imam Hussein» ثبت شده است

عصر ظهور

سید حبیب رضایی | شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ



او مظهر عدلی است که همگان منتظر اویند، در زمان او عدل چون نور خورشید به درون خانه افراد نفوذ می‌کند و عدالت او شمول داشته و افراد بدکار و نیکوکار را فرا می‌گیرد

 آنگونه که از متون اسلامی استفاده می‌گردد، در عصر ظهور برکات و نعم فراوانی بر اهل زمین آشکار می‌گردد. این برکات و نعم را در حالت کلی می‌توان به دو دسته تقسیم نمود:

الف) برکات مادی                        ب) برکات معنوی

که در زیر، با رعایت اختصار به عده‌ای از آنان اشاره می‌گردد:

1- برقراری عدالت:

او مظهر عدلی است که همگان منتظر اویند، در زمان او عدل چون نور خورشید به درون خانه افراد نفوذ می‌کند و عدالت او شمول داشته و افراد بدکار و نیکوکار را فرا می‌گیرد؛ همچنین با ظهور او کتابهای آسمانی انبیای گذشته، بدون هیچ انحرافی عرضه می‌گردد و او بین اهل تورات با تورات و بین اهل انجیل با انجیل و با اهل قرآن با قرآن قضاوت می‌کند. درآن دوران حق هر کس به او بازگردانده می‌شود.

2- ایجاد امنیت:

در زمان حکومتش امنیت درسرتاسر زمین تامین می‌شود؛ اشرار هلاک خواهند شد؛ فتنه‌گرها و غارتگرها نابود می‌شوند و در راهها امنیت کامل برقرار می‌گردد.

3- رغبت و رو آوردن مردم و اهل ادیان به دین و دیانت:

براساس شیوه مناسب دعوت آن حضرت، مردم با میل و رغبت به دین و عبادت خداوندی روی می‌آورند و رانده‌شدگان از دین به سوی آشیانه‌های آرام‌بخش خویش بازمی‌گردند و در حکومت او بدعتها و بی‌دینی‌ها و ستمگری‌ها ریشه‌کن می‌گردد.

4- پیشرفت محاسن اخلاقی و قوه‌های عقلانی:

با عنایت امام زمان(علیه السلام)عقول افراد ترقی نموده و اخلاق آنها کامل می‌شود؛ قلوب مردم آکنده از غنا و بی‌نیازی می‌شود؛ ریا از میان مردم رفته و امانتداری رایج می‌گردد و ریشه های دروغ و تهمت قطع می‌گردد. همچنین هیچ کس بر دیگری برتری نمی‌ورزد.

5- پیشرفت علم و دانش:

علاوه بر دو قسمت علم که قبل از ظهور توسط پیامبران آورده شده است، بیست و پنج حرف (قسمت) دیگر علم توسط آن حضرت آشکار می‌گردد. آن حضرت علم و دانش را همانند عدالت در سرتاسر زمین منتشر می‌سازد و با عنایت آن حضرت علم در قلوب مؤمنین قرار می‌گیرد.

6- همراهی طبیعت با مؤمنان:

بدلیل همراهی اهل ایمان با موعود، برکات آسمانی و زمینی بر مردم سرازیر می‌شود و زمین برکات خود را خارج می‌سازد. آسمان باران خود را می‌بارد؛ درختان، میوه خود را به ثمر می‌نشانند و زمین گیاهان خود را می‌رویاند.

7- رفاه اقتصادی عموم جامعه:

در دوران طلایی ظهور، مردم با حاکمی بسیار بخشنده مواجه می‌باشند. حضرتش آن چنان اموالش را می‌بخشد که کسی قبل از او نبخشیده باشد. بدلیل امنیت اقتصادی حاکم بر جهان، مردم به زراندوزی و انباشته کردن اموال نیازی نخواهند داشت.

8- رفاه اجتماعی:

در آن زمان، نهرها پر آب شده و به اطراف زمین کشیده می‌شوند و همه کس در همه جا از نعمت آب برخوردار است. در آن زمان دامها بر روی زمین فراوان می‌شوند و مردم از فواید آنها برخوردار می‌گردند و خیر و برکت به دست مهدی (علیه السلام)زیاد می‌گردد به طوری که زمین به دست آن حضرت با صفا و باطراوت می‌گردد.

9- تداوم حکومت صالحین بر کره زمین تا روز قیامت:

حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)آغاز حکومت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)است بر روی زمین و همان حکومت صالحین است که قرآن به آن وعده داده است ونیز وعده آن در تورات و زبور و سایر کتب آسمانی ذکر شده است. برای حکومت صالحین مدت زمان مشخصی تعیین نگردیده و آن حکومت تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.

10- پیروزی نهایی:

آنچه برای حضرت مهدی (علیه السلام)تقدیر شده است، پیروزی نهایی و همیشگی است نه چیز دیگر؛ بنابر این ایشان همچون پدرانشان در میان مردم می‌باشد.



منبع : MASAF.IR

  • سید حبیب رضایی

مهدی (علیه السلام)در اهل سنت

سید حبیب رضایی | شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۸ ب.ظ




در این بخش سعی بر بیان احوالات مهدی (علیه السلام)موعود از مدخل اعتقادات اهل سنت است، پس به احادیثی اشاره می‌شود که از کتب معتبر و روایی اهل سنت استخراج شده است


بسم اللها لرحمن الرحیم

مهدی (علیه السلام)بارها و به اشکال مختلف در احادیث نبوی آمده است، منظور از احادیث نبوی، احادیثی است که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل گردیده است.

ولیکن چون در این بخش سعی بر بیان احوالات مهدی (علیه السلام)موعود از مدخل اعتقادات اهل سنت است، پس به احادیثی اشاره می‌شود که از کتب معتبر و روایی اهل سنت استخراج شده است:

  • سید حبیب رضایی



دانلود سخنرانی استاد رائفی پور 13 خرداد 94 حسینیه حضرت فاطمه الزهرا


جهت دانلود فایل صوتی به دو کیفیت روی لینک های زیر کلیک کنید


دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-احیای نیمه شعبان 94-62دقیقه-10 مگابایت


دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-احیای نیمه شعبان 94-62دقیقه-35 مگابایت


و صوت مداحی حاج محمد طاهری به دو کیفیت


دانلود مراسم احیای نیمه شعبان 94 حاج محمد طاهری -103 دقیقه-17مگابایت


دانلود مراسم احیای نیمه شعبان 94 حاج محمد طاهری -103 دقیقه-58مگابایت


منبع : masaf.ir

  • سید حبیب رضایی

دریافت سخنرانی استاد رائفی پور قرآن و اهل بیت

سید حبیب رضایی | پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ



دریافت سخنرانی استاد رائفی پور 21 بهمن 1393 جامعه القرآن


جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی با دو کیفیت روی لینک های زیر کلیک کنید


دریافت سخنرانی استاد رائفی پور-قرآن و اهل بیت-70 دقیقه-12.2مگابایت


دریافت سخنرانی استاد رائفی پور-قرآن و اهل بیت-70 دقیقه-40.6مگابایت

جهت تعجیل در فرج منجی عالم بشریت صلوات

منبع : masaf.ir


  • سید حبیب رضایی

اسناد هجوم به خانه وحی- بخش چهارم

سید حبیب رضایی | پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ب.ظ


در مقاله پیش رو، به بررسی سایر اسناد موجود در کتب اهل سنت در رابطه با شهادت بانوی دوعالم، صدیقه کبری،خواهیم پرداخت.


13 . ابو ولید محمد بن شحنه حنفی (817هـ):

ثم إن عمر جاء إلى بیت علی لیحرقه على من فیه فلقیته فاطمة ( علیها السلام ) . فقال : ادخلوا فیما دخلت فیه الأمة .

روضة المناظر فی أخبار الأوائل والأواخر ( هامش الکامل لابن الأثیر ) ، ج11 ، ص 113 ( ط الحلبی ، الأفندی سنة 1301 ) .
عمر به خانه علی آمد تا آن را با کسانی که در آن بودند به آتش بکشد ، پس فاطمه او را دید ؛ عمر به او گفت : در آن چیزی که همه امت در آن وارد شدند ، وارد شوید ( بیعت با ابو بکر)

14 . محمد حافظ ابراهیم (1287-1351هـ):

محمد حافظ ابراهیم ، شاعر مصری که به شاعر نیل شهرت دارد ، دیوانی دارد که در ده جلد چاپ شده است . وی در قصیده معروف به «قصیده عمریّة» ، یکی از افتخارات عمر بن خطاب این دانسته که در خانه علی علیه السلام آمد و گفت : اگر بیرون نیایید و با ابوبکر بیعت نکنید ، خانه را به آتش می‌کشم ولو دختر پیامبر در آن جا باشد .

جالب آن است که وی قصیده‌اش را در یک جلسه بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند ؛ بلکه تشویق کردند و به وی مدال افتخار نیز دادند .
وی در این قصیده می‌گوید :

وقولة لعلی قالها عمر أکرم             بسامعها أعظم بملقیها

حرقت دارک لا أبقی علیک بها         إن لم تبایع وبنت المصطفى فیها

ما کان غیر أبی حفص بقائلها         أمام فارس عدنان وحامیها .

دیوان محمد حافظ ابراهیم ، ج1 ،‌ ص82 .

و گفتاری که عمر آن را به علی (علیه السلام) گفت به چه شنونده بزرگواری و چه گوینده مهمی ؟!
به او گفت : اگر بیعت نکنی ، خانه‌ات را به آتش می‌کشم و احدی را در آن باقی نمی‌گذارم؛ هر چند دختر پیامبر مصطفی در آن باشد .

جز ابو حفص (عمر) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت .

15 . عمر رضا کحالة (معاصر) :

وی اینگونه نقل می کند :

وتفقد أبو بکر قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی بن أبی طالب کالعباس، والزبیر وسعد بن عبادة فقعدوا فی بیت فاطمة، فبعث أبو بکر إلیهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم فی دار فاطمة، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فیها. فقیل له: یا أبا حفص إنّ فیها فاطمة، فقال: وإن....

اعلام النساء : ج 4 ، ص 114.

ابو بکر عمر را به دنبال عده ای که از بیعت با او سرباز زده بودند _ از جمله عباس و زبیر و سعد بن عبادة _ و نزد آقا امیر المؤ منین علی علیه السلام در خانه حضرت زهرا تحصن کرده بودند فرستاد ، عمر آمد و آنها را صدا زد که بیرون بیایند آنها در خانه بودند و از بیرون آمدن ابا کردند ، عمر هیزم طلب کرد و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا بیرون بیائید و یا اینکه خانه را با اهلش به آتش می کشم . به گفته شد ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه فاطمة است ، او گفت اگرچه فاطمه هم باشد ( خانه را به آتش می کشم ) .

16 . عبد الفتاح عبد المقصود :

این دانشمند خبیر و شهیر مصری ، داستان دربارِ هجوم به خانۀ وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به آن‌ها اشاره می‌کنیم :
إنّ عمر قال : والذی نفسی بیده ، لیخرجنَّ أو لأخرقنّها علی من فیها ... ! قالت له طائفة خافت الله ورعت الرسول فی عقبة : یا أبا حفص ! إن فیها فاطمة ... ! فصاح لا یبالی : و إن ... ! واقترب وقوع الباب ، ثم ضربه واقتحمه ... وبدا له علیّ ... . ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار ... فإن هی إلاّ رنة استغاثة أطلقتها : یا أبت رسول الله ...

تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه ، حتی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه ، فتبدّد علی الأثر جبروته ، وذاب عنفه وعنفوانه ، و ودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه الیه ... .

وعند ما نکص الجمع ، وراح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعة أمام صیحة الزهراء ، کان علیّ یقلّب عینیه من حسرة وقد غاض حلمه ، وثقل همّه ، وتضبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوض فیه ... .

الإمام علی بن أبی طالب ، عبد الفتاح عبد المقصود ، ج4 ، ص274-277 و ج1 ، ص192-193 .

عمر گفت : قسم به کسی که جان عمر در دست او است ، بیرون بیایید و الا خانه را بر سر ساکنانش به آتش می‌کشم ! گروهی که از خدا می‌ترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه می‌داشتند ، گفتند : ای أبا حفص ! فاطمه در این خانه است . و او بی پروا فریاد زد : باشد ! عمر نزدیک آمد و در زد ، سپس با مشت و لگد در کوبید تا به زور وارد شود ، علی (علیه السلام) پیدا شد .

صدای ناله زهرا در آستانه خدا بلند شد . آن صدا ، طنین استغاثه‌ای بود که دختر پیامبر سر داده و می‌گفت : پدر ! ای رسول خدا ...

می‌خواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود ، برگرداند ، تا که سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدّت عمل و سختگیریش را نابود کند و آرزو می‌کرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد ، صاعقه‌ای نازل شده او را در یابد .

وقتی جمعیت برگشت و عمر می‌خواست همچون آهوان رمیده ، از برابر صیحه زهراء فرار کند ، علی از شدت تأثیر و حسرت با گلوی بغض گرفته و اندوهی گران ، چشمش را در میان آنان می‌گردانید و انگشتان خود را بر قبضه شمشیر فشار می‌داد و می‌خواست از شدت خشم در آن فرو رود .

و باز در همان کتاب می‌نویسد :

و هل علی السنة الناس عقال یمنعها أن تروی قصة حطب أمر به ابن خطاب فأحاط بدار فاطمة ، و فیها علی و صحبه ، لیکون عدة الاقناع أو عدة الایقاع ؟..

علی أنّ هذه الأحایث جمیعها و معها الخطط المدبرة أو المرتجلة کانت کمثل الزبد ، أسرع إلی ذهاب و معها دفعة إبن الخطاب !..

أقبل الرجل ، محنقاً مندلع الثورة ، علی دار علی و قد ظاهره معاونوه و من جاء بهم فاقتحموها أو شکوا علی الإقتحام .

فاذا وجه کوجه رسول الله یبدو بالباب ـ حائلا من حزن ، علی قسماته خطوط آلام و فی عینیه لمعات دمع ، و فوق جبینه عبسة غضب فائر و حنق ثائر ...

و توقف عمر من خشیته و راحت دفعته شعاعا . توقف خلفه ـ امام الباب ـ صحبه الذین جاء بهم ، إذا رأوا حیالهم صورة الرسول تطالعهم من خلال وجه حبیبته الزهراء . و غضوا الأبصار ، من خزی أو من استحیاء ؛ ثم ولت عنهم عزمات القلوب و هم یشهدون فاطمة تتحرک کالخیال ، وئیدا وئیدا ، بخطولت المحزونة الثکلی ، فتقترب من ناحیة قبر أبیها ... وشخصت منهم الأنظار و أرهفت الأسماع الیها ، و هی ترفع صوتها الرقیق الحزین النبرات تهتف بمحمد الثلوی بقربها تنادیه باکیة مریر البکاء :

« یا أبت رسول الله ... یا أبت رسول الله ... »

فکأنما زلزلت الأرض تحت هذا الجمع الباغی ، من رهبة النداء .

و راحت الزهراء و هی تستقبل المثوی الطاهر تستنجد بهذا الغائب الحاضر :

« یا أبت یا رسول الله ... ماذا لقینا بعدک من إبن الخطاب ، و إبن أبی قحافة !؟ .

فما ترکت کلماتها إلا قلوبا صدعها الحزن ، و عیونا جرت دمعا ، و رجالا ودوا لو استطاعوا أن یشقوا مواطئ أقدامهم ، لیذهبوا فی طوایا الثری مغیبین .

المجموعةالکاملة الامام على بن ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه سید محمود طالقانى، ج1، ص190 تا 192.

مگر دهان مردم بسته و بر زبانها بند است که قصه هیزمی را که زاده خطاب دستور داده بود که در درب خانه فاطمه جمع کنند بازگو نکنند ؟!

آری زاده خطاب دور خانه را که علی و اصحابش در آن بودند محاصره کرد تا بدین وسیله آنان را قانع سازد یا بی محابا بتازند !

همه این داستان ها با نقشه‌ای از پیش طرح شده یا ناگهانی پیش آمد . مانند کفی روی موج ظاهر شد و اندکی نپائید که همراه جوش و خروش عمر از میان رفت ! ... این مرد خشمگین و خروشان به سوی خانه علی روی آورد و همه همدستانش دنبال او به راه افتادند و به خانه هجوم آوردند یا نزدیک بود هجوم آورند ، ناگهان چهره ای چون چهره رسول خدا میان در آشکار شد ـ چهره ایکه پرده اندوه آنرا گرفته آثار رنج و مصیبت بر آن آشکار است ، در چشمهایش قطرات اشک می درخشد و بر پیشانش گرفتگی غضب هویدا بود ... عمر به جای خود خشک شد و آن جوش و خروشش چون موج از میان رفت ، همراهانش که دنبالش به راه افتاده بودند پشت سرش در مقابل در بُهت زده ایستادند ، زیرا روی رسول خدا را از خلال روی حبیبه اش زهرا (سلام الله علیها) دیدند ، سرها از شرمندگی و حیا به زیر آمد و چشمها پوشیده شد ، دیگر تاب از دلها رفت همین که دیدند فاطمه مانند سایه ای حرکت کرد و با قدمهای حزن زده لرزان اندک اندک به سوی قبر پدر نزدیک شد ... چشمها و گوشها متوجه او گردید ، ناله اش بلند شد باران اشک می ریخت و با سوز جگر پی در پی پدرش را صدا می زد

« بابا ای رسول خدا ... ای بابا رسول خدا ! ... »

گویا از تکان این صدا زمین زیر پای آن گروه ستم پیشه به لرزه درآمد ... باز زهرا نزدیک تر رفت و به آن تربت پاک روی آورد و همی به آن غایب حاضر استغاثه می کرد :

«بابا ای رسول خدا... پس از تو از دست زاده خطاب وزاده ابی قحافة چه برسر ما آمد!» دیگر دلی نماند که نلرزد و چشمی نماند که اشک نریزد ، آن مردم آرزو می کردند که زمین شکافته شود و در میان خود پنهانشان سازد .

ترجمه برگرفته شده از کتاب علی بن ابی طالب تاریخ تحلیلی نیم قرن اول اسلام ـ ترجمه المجموعة الکاملة الامام على بن ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود ـ مترجم سید محمود طالقانى ، ج 1 ، ص 326 تا 328 ، چاپ سوم ، چاپخانه افست حیدری .

بخش اول مقاله اثبات هجوم به خانه وحی در کیب اهل سنت

بخش دوم مقاله اثبات هجوم به خانه وحی در کیب اهل سنت

بخش سوم مقاله اثبات هجوم به خانه وحی در کیب اهل سنت


منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) و سایت masaf.ir

  • سید حبیب رضایی

اسناد هجوم به خانه وحی- بخش سوم

سید حبیب رضایی | پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ


در مقاله پیش رو، به بررسی اسناد «مسعودی شافعی»، «ابن عبد ربّه»، «ابن عبد البر قرطبی»، «مقاتل بن عطیة»، «ابی الفداء»، «صفدی » و ... خواهیم پرداخت. 


6 . مسعودی شافعی (345هـ) :

فهجموا علیه وأحرقوا بابه ، واستخرجواه منه کرهاً ، وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً .

اثبات الوصیة ، ص143.

به او هجوم آورده و درب خانه او را آتش زدند و او را به زور از آن بیرون آوردند و سرور زنان را با در چنان فشار دادند که سبب سقط محسن گردید .

تقی الدین سبکی در کتاب الطبقات الشافعیة نام او را در زمره علمای شافعی مذهب می آورد ؛ از این رو ،‌اشکال شیعه بودن وی مردود است .

الطبقات الشافعیة ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احیاء الکتب العربیة .

7 . ابن عبد ربّه (463هـ) :

ابن عبد ربّه در العقد الفرید می‌نویسد :

الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر: علىّ والعباس، والزبیر، وسعد بن عبادة، فأمّا على والعباس والزبیر فقعدوا فى بیت فاطمة حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم . فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته فاطمة فقالت: یابن الخطاب ! أجئت لتحرق دارنا ؟ قال : نعم أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأمة فخرج علی حتى دخل على أبی بکر .

العقد الفرید، ابن عبدربه، ج3، ص 63 طبع مصر .

ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خوددارى کردند، با آنان جنگ کن. عمر با شعله آتشى که همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه(علیها السلام)برداشته بود، به سوى آنها حرکت کرد. فاطمه(علیها السلام)گفت: یابن الخطاب اجیت لتحرق دارنا؟ اى پسرخطاب! آتش آورده اى خانه مرا بسوزانى؟ گفت: بلى، مگر این که به آنچه امت در آن داخل شده اند (بیعت با ابوبکر) شما هم داخل شوید ... .

8 . ابن عبد البر قرطبی (368 -463هـ) :

ابن عبدالبر قرطبى می گوید :

 فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم الله لیفین بها

 الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبى، ج3، ص975 ؛ المصنف، ابن ابى شیبه، ج8، ص572 .

پس فاطمه به ایشان گفت : عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم . و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد .

9 . مقاتل بن عطیة (505هـ) :

ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(علیهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(علیها السلام) و احرق باب الدار .

الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه ، ص160 و 161 که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ .
هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (علیها السلام) فرستاد ، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد ... .

10 . ابی الفداء (732هـ) :

وی در تاریخش می‌نویسد :

ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها وقال إن أبوا فقاتلهم فأقبل عمر بشئ من نار على أن یضرم الدار فلقیته فاطمة رضی الله عنها وقالت إلى أین یا بن الخطاب أجئت لتحرق دارنا قال نعم أو تدخلوا فیما دخل فیه الأمة فخرج حتى أتى أبا بکر فبایعه .

وکذا نقله القاضی جمال الدین بن واصل وأسنده إلی ابن عبد ربّه المغربی .

تاریخ ابوالفداء، ج1، ص156 طبع مصر بالمطبعة الحسینیة .

ابو بکر عمر را به نزد علی و همراهیان وی فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد ؛ و گفت اگر ممانعت کردند پس با ایشان جنگ بنما . پس عمر با مقداری آتش به سمت ایشان آمد تا خانه را به آتش بکشد . پس فاطمه علیها السلام او را دید و گفت به کجا می روی ای فرزند خطاب . آیا آمده ای که خانه ما را به آتش بکشی؟ گفت آری مگر اینکه همان کاری را بنمایید که مردم کردند . پس علی بیرون آمده به نزد ابا بکر رفت پس با وی بیعت نمود.

11 . صفدی (764هـ) :

انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.

الوافى بالوفیات ، ج5 ، ص347 .

عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه ای زد که منجر به سقط شدن محسن از شکمش شد .

12 . ابن حجر عسقلانی (852هـ) و شمس الدین ذهبی (748هـ ):

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان و ذهبی در میزان الإعتدال می‌نویسند :

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.

لسان المیزان ، ج1 ، ص268.

عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گردید .

البته ابن حجر ، این روایت را به دلیل وجود ابن أبی دارم در سند آن و به بهانه رافضی بودن وی رد می‌کند ؛ در حالی ذهبی در سیر اعلام النبلاء ، وی را این گونه معرفی می‌کند :

349 - ابن أبی دارم * الامام الحافظ الفاضل ، أبو بکر أحمد بن محمد السری بن یحیى بن السری بن أبی دارم .

سیر اعلام النبلاء ، ج15 ، ص576 ، رقم 349 ، ترجمه ابن أبی دارم .

ذهبی در جای دیگر می نویسد :

کان موصوفا بالحفظ والمعرفة إلا أنه یترفض .

سیر اعلام النبلاء ، ج15 ، ص577 ، رقم 349 ، ترجمه ابن أبی دارم .

ذهبی در جای دیگر می گوید :

وقال محمد بن حماد الحافظ ، کان مستقیم الامر عامة دهره .

سیر اعلام النبلاء ، ج15 ، ص 578 ، رقم 349 ، ترجمه ابن أبی دارم .

ذهبی در میزان الإعتدال می گوید :

وقال محمد بن أحمد بن حماد الکوفی الحافظ - بعد أن أرخ موته : کان مستقیم الامر عامة دهره .

میزان الإعتدال ج1 ، ص 139 ، رقم 552 ، ترجمه  أحمد بن محمد  بن السرى بن یحیى بن أبی دارم المحدث . أبو بکر الکوفی ؛ لسان المیزان ـ ابن حجر عسقلانی ، رقم  824 ، ترجمه احمد بن محمد بن السرى بن یحیى بن أبی دارم المحدث أبو بکر الکوفی .

هر چند که ذهبی نیز در ادامه وی را به همان دلیل رافضی بودن و نقل همین روایت و برخی روایات دیگر در مذمت خلفاء ، مذمت می‌کند و حتی به وی این چنین فحاشی می‌کند :

شیخ ضال معثر .

پیرمردی گمراه و خطا کار!!!

اما آیا رافضی بودن یک راوی می‌تواند دلیل بر عدم وثاقت وی باشد ؟

و آیا به مجرد رافضی بودن می توان روایت فردی را کنار زد و باطل قلمداد نمود ؟ اگر اینگونه باشد باید اهل سنت بر تعداد زیادی از روایات صحاح سته خط بطلان بکشند زیرا مؤلفین صحاح سته در موارد بسیاری از رافضه حدیث نقل نموده اند که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

1- عبید الله بن موسی : ذهبی در مورد این فرد می گوید :

کان معروفا بالرفض .

به رافضی بودن معروف بود .

سیر أعلام النبلاء ج 9 ، ص 556 ، ترجمه عبید الله بن موسی ، رقم 215 .

و در جای دیگر می گوید :

وحدیثه فی الکتب الستة .

احادیث او در کتب صحاح سته موجود است .

سیر أعلام النبلاء ج 9 ، ص 555 ، ترجمه عبید الله بن موسی ، رقم 215 .

مزی نویسنده تهذیب الکمال می گوید تمامی صحاح سته از این شخص روایت نقل کرده اند .

2- جعفر بن سلیمان الضبعی ( علمای اهل سنت ایشان را رافضی و از شیعیان غالی می دانند )

خطیب بغدادی از یزید بن زریع نقل می کند که می گفت :

فان جعفر بن سلیمان رافضی .

تاریخ بغداد ج5 ، ص 372 ، ذیل ترجمه أحمد بن المقدام بن سلیمان بن الأشعث بن أسلم بن سوید بن الأسود بن ربیعة بن سنان أبو الأشعث العجلی البصری ، رقم 2925
مزی نویسنده تهذیب الکمال می گوید : بخاری در کتاب الأدب المفرد و بقیه نویسندگان صحاح یعنی ( مسلم - أبو داود - الترمذی - النسائی - ابن ماجه ) در کتب صحاحشان از این شخص روایت نقل کرده اند .

تهذیب الکمال ج 5 ، ص 43 ، ترجمه جعفر بن سلیمان الضبعی ، رقم 943 .

3- بد الملک بن أعین الکوفی

مزی نویسنده تهذیب الکمال می گوید تمامی صحاح سته از این شخص روایت نقل کرده اند .

تهذیب الکمال ج 18 ، ص 282 ، ترجمه عبد الملک بن أعین الکوفی ، رقم 3514 .

مزی به نقل از سفیان می گوید : او رافضی است :

عن سفیان : حدثنا عبد الملک بن أعین شیعی کان عندنا رافضی صاحب رأی .

تهذیب الکمال ج 18 ، ص 283 ، ترجمه عبد الملک بن أعین الکوفی ، رقم 3514 .

قال علی بن المدینی : « لو ترکت أهل البصرة لحال القدر ، ولو ترکت أهل الکوفة لذلک الرأی ، یعنی التشیع ، خربت الکتب »

اگر بصریان را به خاطر قدری بودن و کوفیان را به خاطر نظرشان ( شیعه بودن ) رها کنی ، همه کتاب ها را نابود کرده ای .

بعد در توضیح سخن علی بن مدینی می‌گوید :

قوله : خربت الکتب ، یعنی لذهب الحدیث .

الکفایة فی علم الروایة ، ص157 ، رقم 338 .

کتاب ها را نابود کرده ای یعنی همه احادیث از بین می رود .

و نیز در جای دیگر می‌نویسد :

وسئل عن الفضل بن محمد الشعرانی ، فقال : صدوق فی الروایة إلا أنه کان من الغالین فی التشیع ، قیل له : فقد حدثت عنه فی الصحیح ، فقال : لأن کتاب أستاذی ملآن من حدیث الشیعة یعنی مسلم بن الحجاج » .

الکفایة فی علم الروایة ، ص195 ، رقم 349 .

از او در مورد فضل بن محمد شعرانی سوال شد ؛ پس گفت : در روایت راستگوست ، اما اشکالی که دارد این است که در مورد تشیع زیاده روی می کند ؛ به او گفتند : در صحیح از وی روایت کرده اید .

گفت : کتاب استادم پر از روایات شیعه است ( یعنی کتاب صحیح مسلم)!!!

بخش اول مقاله اثبات هجوم به خانه وحی در کیب اهل سنت

بخش دوم مقاله اثبات هجوم به خانه وحی در کیب اهل سنت

منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) و سایت masaf.ir


  • سید حبیب رضایی

تصاویر زیبا از حرم امام حسین

سید حبیب رضایی | چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ


یا امام حسین، باتوبودن افتخاره      ارباب بی تو بودن ننگ و خواره

Imam Hussain


karbela


karbela


Ashura and Imam Hussein6



Ashura and Imam Hussein1



  • سید حبیب رضایی

امام مهدی(ع) در کلام امام حسین(ع)

سید حبیب رضایی | شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می‌دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می‌دهند...

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می‌دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می‌دهند:

 

  • سید حبیب رضایی